English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (4665 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
full word U کلمه کامل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
global U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
globally U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
adder U جمع کننده کامل یک بیتی که دو کلمه یک بیتی را در یک زمان جمع میکند
adder U تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند
adders U جمع کننده کامل یک بیتی که دو کلمه یک بیتی را در یک زمان جمع میکند
adders U تعدادی جمع کننده کامل که به صورت موازی دو کلمه را با هم جمع میکند
search and replace U جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
Other Matches
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit U رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
prefixes U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefix U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
statute at large U چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
augment U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
worded U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
synonym U کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonyms U کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softest U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
large U کامل
larger U کامل
largest U کامل
unabridged U کامل
exacted U کامل
exacts U کامل
in a entireness of state U کامل
exact U کامل
entire U کامل
wall-to-wall U کامل
unmitigated U کامل
absolutes U کامل
stark U کامل
starker U کامل
plenary U کامل
plenaries U کامل
full fledged U کامل
saturation U کامل
main U کامل
perfects U کامل
perfecting U کامل
self-contained U کامل
searching U کامل
all-out U کامل
starkest U کامل
unqualified U کامل
of ripe years U کامل
starkly U کامل
perfect U کامل
semibreves U نت کامل
semibreve U نت کامل
full-fledged U کامل
completing U کامل
completes U کامل
totalling U کامل
completed U کامل
totals U کامل
perfected U کامل
complete U کامل
totalled U کامل
fullest U کامل
empennage U دم کامل
total U کامل
full U کامل
totaled U کامل
absolute U کامل
echaustive U کامل
totaling U کامل
perfect gas U گاز کامل
partitur U قطعه کامل
totalize U کامل کردن
totaled U جمع کل کامل
total U جمع کل کامل
totalled U جمع کل کامل
total score U نمره کامل
perfect fluid U سیال کامل
perfect competition U رقابت کامل
payment in full U پرداخت کامل
partitura U قطعه کامل
totaling U جمع کل کامل
accomplished U کامل شده
fuller U کامل تر تمام تر
totals U جمع کل کامل
perfect information U اطلاعات کامل
plenarily U بطور کامل
blackbody U تابشگر کامل
prepotence U قدرت کامل
prepotency U قدرت کامل
through rate U نرخ کامل
clamp U بست کامل
prompt radiation U تشعشع کامل
pure competition U رقابت کامل
thoro U کامل تمام
clamped U بست کامل
the fullness of time U زمان کامل
clamping U بست کامل
clamps U بست کامل
star program U برنامه کامل
hohlraum U تابشگر کامل
pervestigation U جستجوی کامل
total charge U بارگذاری کامل
total function U تابع کامل
perfect liquid U نقدینه کامل
perfect market U بازار کامل
perfect monopoly U انحصار کامل
totalling U جمع کل کامل
almightiness U قدرت کامل
amain U باسرعت کامل
perfect radiator U تابنده کامل
perfect score U امتیاز کامل
total porosity U تخلخل کامل
perfect tense U ماضی کامل
present perfect tense U ماضی کامل
perfecting bail competition U رقابت کامل
perquisition U جستجوی کامل
out-and-out U کامل سرتاسر
out and out U کامل سرتاسر
strict profile U نیمرخ کامل
conversancy U اگاهی کامل
absolute U کامل قطعی
full frame U قاب کامل
full justification U تطابق کامل
full load U بار کامل
full load U فرفیت کامل
full mobilization U بسیج کامل
absolutes U کامل قطعی
full production U تولید کامل
hot U امادگی کامل
full section U برش کامل
full speed U سرعت کامل
full step U یک قدم کامل
full step U گام کامل
full employment U اشتغال کامل
full command U اداره کامل
full command U کنترل کامل
conversancy U اشنایی کامل
dismounted defilade U اختفاء کامل
empery U سلطه کامل
conversance U اگاهی کامل
fixed round U فشنگ کامل
integers U عدد کامل
fletcherism U وجویدن کامل ان
integer U عدد کامل
flying colors U توفیق کامل
foud royant a U سکته کامل
full annealing U بازپخت کامل
full annealing U کامل گداختن
full blown U تمام کامل
full bodied money U پول کامل
elaborately U بطور کامل
comprehensive insurance U بیمه کامل
hip and thigh U بطور کامل
finishes U کامل کردن
complete ditch U گود کامل
complementary color U رنگ کامل
low tide or water U جزر کامل
mature system U سیستم کامل
total system U سیستم کامل
intact U سالم کامل
conversance U اشنایی کامل
partial U نیمه کامل
detailing U شرح کامل
detail U شرح کامل
orbicular U مدور کامل
overall safety U ایمنی کامل
pappus U حقه کامل گل
panoply U سلاح کامل
panoply U زره کامل
complete ditch U گودبرداری کامل
complete graph U گراف کامل
revolution U یک دوره کامل
finish U کامل کردن
Recent search history Forum search
1frangible
2New Format
1postside
1tink and grow rich
2مهرآسا
1معنی‌‌‌‌‌‌کلمه‌ی‌عشرت
1Evolution
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1I am good with figures,how about you?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com